سيده رضوي
فهرست دوستان
      صفحه 1 از 17 ( 259 دوست)  < 1 2 3 4 5   >  
مشخصات فردي
ويژگيهاي من

مشخصه اخلاقي: خوش اخلاق
رنگ چشم: قهوه اي
تناسب اندام: اضافه وزن
رابطه با سيگار: عشقي مي کشم
رنگ پوست: سفيد
بيني: متوسط
غيرقابل تحمل: وهابيت
تخصص: آواز
علايق من

ورزش: فوتسال _ شنا
کتاب: القطره
موسيقي: آنچه كه بر دل نشيند
خواننده: خيـــــــــلي هستن
فيلم: ترسناك
غذا: همه چيز
روز هفته: پنج شنبه
فصل سال: پاييز
تفريح و سرگرمي: همه چيز
پاتوق: نت

از نگاه ديگران
فرستنده : *:-)*   پنج شنبه 92/4/27
*:-)*
امروز خورشيد شادمانه‏ ترين طلوعش را خواهد کرد و دنيا رنگ ديگري خواهد گرفت
قلبها به مناسبت آمدنت خوشامد خواهند گفت
فرشته آسماني سالروز زميني شدنت مبارك
فرستنده : مهران گلي   سه شنبه 90/7/19
مهران گلي
براي اين که قومي خوب سواري بدهد بايد احساس انسان بودن از او گرفته شود.
فرستنده : حسين   پنج شنبه 89/5/7
حسين
نيايشهاي عارفانه شهيد چمران دل هرخداترسي رابه لرزه اي وا ميدارد تا بداند عشق نه اين بازيهاي خياباني است و نه افسانه هاي اساطيري ,بلکه تعالي روح بشر است به معشوقي که دل دادگي مطلق ازآن اوست .
مجاهدي خستگي ناپذيرکه نامش هنوز زينت بخش ميدانهاي جنوب لبنان و جنوب ايران است . بايد مصطفي را درگفتار جوان 22ساله اي جستجو کرد که درآمريکا متولد شده ودرپي يافتن خود با روح بلند وعاشق اين مردبزرگوار آشنا شده وازآن پس باشنيدن نامش اشک فراق درگوشه چشمانش حلقه ميزند.متن زيرمناجاتي به يادگارمانده ازاين عارف جاودان است که پيش ازشهادتش به نگارش درآمده است .بسم الله الرحمن الرحيم من اعتقاد دارم که خداي بزرگ انسان را به اندازه درد و رنجي که در راه خدا تحمل کرده است پاداش مي دهد، و ارزش هر انساني به اندازه درد و رنجي است که در اين راه تحمل کرده است، و مي بينيم که مردان خدا بيش از هر کس در زندگي خود گرفتار بلا و رنج و درد شده اند، علي بزرگ را بنگريد که خداي درد است که گويي بند بند وجودش با درد و رنج جوش خورده است. حسين را نظاره کنيد که در دريايي از درد و شکنجه فرو رفت که نظير آن در عالم ديده نشده است ، و زينب کبري را ببينيد که با درد و رنج انس گرفته است .درد دل آدمي را بيدار مي کند ، روح را صفا مي دهد ، غرور و خود خواهي را نابود مي کند. نخوت و فراموشي را از بين مي برد ، انسان را متوجه وجود خود مي کند .انسان گاهگاهي خود را فراموش مي کند ، فراموش مي کند که بدن دارد، بدني ضعيف و ناتوان که، در مقابل عالم و زمان کوچک و ناچيز و آسيب پذير است ، فراموش مي کند که هميشگي نيست، و چند صباحي بيشتر نمي پايد، فراموش مي کند که جسم مادي او نمي تواند با روح او هم پرواز شود، لذا اين انسان احساس ابديت و مطلقيت و غرور و قدرت مي کند، سرمست پيروزي و اوج آمال و آرزوهاي دور و دراز خود ، بي خبر از حقيقت تلخ و واقعيتهاي عيني وجود ، به پيش مي تازد و از هيچ ظلم وستم رو گردان نمي شود. اما درد آدمي را به خود مي آورد ، حقيقت وجود او را به آدمي مي فهماند و ضعف و زوال و ذلت خود را درک مي کند و دست از غرور کبريايي برمي دارد ، و معني خودخواهي و مصلحت طلبي و غرور را مي فهمد و آن را توجه نمي کند .
خدايا تو را شکر مي کنم که با فقر آشنايم کردي تا رنج گرسنگان را بفهمم و فشار دروني نيازمندان را درک کنم .
خدايا هدايتم کن زيرا مي دانم که گمراهي چه بلاي خطرناکي است .
خدايا هدايتم کن که ظلم نکنم زيرا مي دانم ظلم چه گناه نابخشودني است .
خدايا ارشادم کن که بي انصافي نکنم زيرا کسي که انصاف ندارد ، شرف ندارد .
خدايا راهنمايم باش تا حق کسي را ضايع نکنم که بي احترامي به يک انسان همانا کيفر خداي بزرگ است. خدايا مرا از بلاي غرور وخودخواهي نجات ده تا حقايق وجود را ببينم و جمال زيباي تو را مشاهده کنم .خدايا پستي دنيا و ناپايداري روزگار را هميشه در نظرم جلوه گر ساز تا فريب زرق وبرق عالم خاکي مرا از ياد تو دور نکند .خدايا من کوچکم ، ضعيفم ، ناچيزم ، پر کاهي در مقابل طوفانها هستم . به من ديده عبرت بين ده تا ناچيزي خود را ببينم و عظمت و جلال ترا براستي بفهمم و بدرستي تسبيح کنم .اي حيات با تو وداع مي کنم با همه زيباييهايت ، با همه مظاهر جلال و جبروت ، با همه کوهها و آسمانها و درياها و صحراها ، با همه وجود وداع مي کنم . با قلبي سوزان و غم آلود به سوي خداي خود مي روم و از همه چيز چشم مي پوشم. اي پاهاي من ، مي دانم شما چابکيد، مي دانم که در همه مسابقه ها گوي سبقت از رقيبان ربوده ايد ، مي دانم فداکاريد ، مي دانم که به فرمان من مشتاقانه به سوي شهادت صاعقه وار به حرکت در مي آئيد ، اما من آرزوئي بزرگتر دارم ، من مي خواهم که شما به بلندي طبع بلندم ، به حرکت در آئيد ، به قدرت اراده آهنينم محکم باشيد ، به سرعت تصميمات و طرحهايم سريع باشيد . اين پيکر کوچک ولي سنگين از آرزوها ونقشه ها واميدها ومسئوليتها را به سرعت مطلوب به هر نقطه دلخواه برسانيد .اي پاهاي من در اين لحظات آخر عمر آبروي مرا حفظ کنيد . شما سالهاي دراز به من خدمت کرده ايد ، از شما مي خواهم که در اين آخرين لحظه نيز وظيفه ي خود را به بهترين وجه ادا کنيد . اي پاهاي من سريع وتوانا باشيد ، اي دستهاي من قوي ودقيق باشيد ، اي چشمان من تيزبين وهوشيار باشيد ، اي قلب من ، اين لحظات آخرين را تحمل کن ، اي نفس ، مرا ضعيف وذليل مگذار ، چند لحظه بيشتر با قدرت واراده صبور وتوانا باش. به شما قول مي دهم که چند لحظه ديگر همه شما در استراحتي عميق وابدي آرامش خود را براي هميشه بيابيد وتلافي اين عمر خسته کننده واين لحظات سخت و سنگين را دريافت کنيد. چند لحظه ديگر به آرامش خواهيد رسيد،آرامشي ابدي.ديگر شما را زحمت نخواهم داد.ديگر شب و روز استثمارتان نخواهم کرد. ديگر فشار عالم و شکنجه روزگار را بر شما تحميل نخواهم کرد.ديگر به شما بي خوابي نخواهم داد و شما ديگر از خستگي فرياد نخواهيد کرد. از درد و شکنجه ضجه نخواهيد زد. از گرسنگي و گرما و سرما شکوه نخواهيد کرد. و براي هميشه در بستر نرم خاک، آرام و آسوده خواهيد بود. اما اين لحظات حساس ،لحظات وداع با زندگي و عالم، لحظات لقاي پروردگار، لحظات رقص من در برابر مرگ بايد زيبا باشد.خدايا! وجودم اشک شده ، همه وجودم از اشک مي جوشد ، مي لرزد ، مي سوزد و خاکستر مي شود. اشک شده ام و ديگر هيچ ، به من اجازه بده تا در جوارت قرباني شوم و بر خاک ريخته شوم واز وجود اشکم غنچه اي بشکفد که نسيم عشق و عرفان وفداکاري از آن سرچشمه بگيرد .خدايا تو را شکر مي کنم که باب شهادت را به روي بندگان خالصت گشوده اي تا هنگامي که همه راهها بسته است و هيچ راهي جز ذلت و خفت و نکبت باقي نمانده است مسح توان دست به اين باب شهادت زد و پيروزمند و پر افتخار به وصل خدائي رسيد. ايران بلاک
    صفحه 1 از 2 ( 4 نظر)  < 1 2 >  
مشخصات
سيده رضوي
وبلاگ : منم سرگشته حيرانت اي دوست
پارسي يار : سيده رضوي
سيده رضوي

نام: سيده رضوي
جنسيت: زن
استان محل سكونت: قم
شهر: قم
زبان: فارسي
تاريخ تولد: 28 / تير / 1367
سن : 35 سال و 8 ماه و 10 روز
تاريخ عضويت: 87/1/29
سن وبلاگ : 15 سال و 11 ماه و 12 روز
شغل: دانشجوي رشته حديث
تحصيلات: ليسانس
وزن: 65
قد: 160

بهترين حرف: براي سلامتي و تعجيل ظهورش صلوات


ParsiBlog.com ® © 2010