شرمنده ام آقاجان
از اینکه گاه گاهی یادت میکنم …شرمنده ام
از اینکه لحظه هایی فراموشت میکنم …شرمنده ام
از اینکه گناه میکنم و باز تو را میخواهم ...شرمنده ام
میدانی بابا !!
امشب دلم طوفانیست و آسمانش نعره هایی رعد و برق نما میزند و باران شدیدی از چشمانم در حال باریدنست ...نمیدانم چرا ؟؟ اما تو میدانی
تو را میخواهم مولاجان تو را میخوام تا آرامم کنی خانه دل خراب شد و ...
شرمنده ام که جسارت میکنم ارباب خوبم
من کجا و تو کجا ...!
اما ...میخواهمت دست خودم نیست میخواهمت
بیـــــــــــــــــــــــــــــــــــــا
دلتنگم ...(دوشنبه 89 اسفند 23 ساعت 3:49 صبح )
قلمم کو
اینجا کسی منتظر است
چشمانم را به کدامین راه سپرده ام
کدامین دریا را جوهر کنم تا دلتنگیم را نقش بندم
و کدامین دفتر را نقل این بیتابی کنم
به ابر بگویید ببارد نمیخواهم اشکِ چشمانم را کسی ببیند
نقل من قصه ی تنهاییست
که همیشه با انتظارش خلوتش را پر میکند
دلتنگم
دلتنگ ثانیه هایی که بی حضورت حرام شد ...
از دل برآمد ...(جمعه 89 اسفند 13 ساعت 8:0 عصر )
آقا نمیایی "...؟
ورد زبانم شده این ..."آقا نمیایی"
چقدر سخت است بی کسی و تنهایی
هر بغض نشسته در گلو میگوید .."آقا نمیایی"
هر جمعه غروب که می آید ...
با حسرت و آه و دلتنگی
با چشم فرو رفته در باران
خیره به آسمان میگویم باز
ای آخرین حیات جاودانی "آقا ...
صدا در گلو میشکند...
قطره های بارانِ چشمانم روی گونه ها گویند :
نمیایی "...
(سرگشته )
استغاثه ...(سه شنبه 89 اسفند 10 ساعت 2:14 صبح )
بسم الله الرحمن الرحیم
یا ایها العزیز مَسّنا و اهلنا الضُرُّ و جئنا ببضعَةٍ مزجة فاوفِ لنا الکیل و تصدَّق علینا انَّ الله یجزی المتصدقین (88)
...تالله لَقد ءاثَرَکَ اللّهُ علینا و ان کنّا لَخاطئین (91)
به خدا سوگند، خداوند تو را بر ما برترى بخشیده و ما خطاکار بودیم!
...یأَبَاناَ استَغفرلَنا ذُنُوبَنا انَّا کُنّا خَطئیِنَ (97)
پدر! از خدا آمرزش گناهان ما را بخواه، که ما خطاکار بودیم!»
سوره یوسف
منتظران امام عصر(یکشنبه 89 آذر 28 ساعت 3:22 عصر )
با علم و بصیرت منتظر امام زمان ( عجل الله تعالی فرجه الشریف ) بایستیم که اباعبدالله الحسین علیه السلام را منتظرانش کشتند ...!
غدیر(شنبه 89 آذر 6 ساعت 10:34 عصر )
از یک روسیاه بی آبرو به سلطان عالمیان
مولاجان عید غدیر آمد و رفت ...و هر ساله بی حضورت بغضی در گلو ...میگوییم اسعدالله ایامکم
خودتان فرمودید از آن لحظه ای که مادرمان در بیت الاحزان نشست و از دست مردمان بدکردار و بی وفا , گریست ؛ دیگر خنده ای بر لبانمان نمی آید ...
میخواهم بگویم آقاجان چه خوب باشیم چه بد ! پاتون نوشته شدیم ارباب و صاحب ما شما هستید
مولانا انظر الینا نظرة الرحیمه بحق جدتک فاطمة الزهرا سلام الله علیها
به این امید در انتظارت میشینم که روزی غدیر را در برابر حضورت بگویم
سیدی و مولای اسعد الله ....
با نیامدنت(شنبه 89 شهریور 27 ساعت 12:17 صبح )
با نیامدنت باران که نبارید هیچ ...
ابرکی هم از آسمانمان نگذشت ! کی میایی ؟!
...نمیدانم !
چشم های بهار بی نگاه تو میلرزد نگاه پنجره ها بی چشمان تو تاریک است .
( منصور)
رمضان(سه شنبه 89 مرداد 19 ساعت 5:35 عصر )
سلام آقاجونم
نمیدونم با چه آبرویی دارم بهتون سلام میکنم ...
من نالایق که باشم ! که سلامت گویم
لیک از جانب رحمان به سلامت آیم ..
:: سلام قول من رب الرحیم ::
.......
رمضانی دیگر رسید ..
شب قدری دیگر ...
آیا قدری دیگر دوباره بدون ... ؟ ...نه !
خداکند که بیایی
خدا کند که بیایی
بیا ...(دوشنبه 89 مرداد 4 ساعت 8:53 عصر )
در عبور از گذر لحظه ها، در تپش مدام زمین و نگاه زهرآلود زمان، دستهای ما تو را می طلبد یا مولا!
مهر در سراشیب جاده ی عمل زیر چرخهای سنگین ستم له میشود در نبودت!
تو ما را رها نخواهی کرد و ما هر روز و هر ساعت و حتی هر ثانیه در آرزوی زیارت رخ چون خورشیدت، دست بر آسمان داریم و در محمل نیاز، از پروردگار بلند مرتبه، ظهور پرشکوه تو را تمنّا می کنیم!
آقای ما!
بیا که احساس نیازمند توست!
پرنده ها در سلام صبحگاه خود تو را می خوانند و گلها به امید نوازشت رخ می نمایانند!
بیا که دستهای نا توان ما در آرزوی یاوری تو مولا، شب و روز از گونه هامان قطرات شبنم را بر می چیند و لطافت باران را به جاده های عشق می پاشد، بلکه گلستانی بسازد از گلهای ناز و اطلسی که فرش راهت باشد و خاک قدمت!
بیا که زمین تشنه ی محبت و سلام توست و زمان در نقطه ی انتظار ایستاده است..........
السلام علیک یا ابانا یا اباصالح المهدی
اَللّهُمَّ اَرِنِی الطَّلْعَةَ الرَّشیدَةَ والْغُرَّةَ الْحَمِیدَةَ
خرم آن لحظه که مشتاق به یاری برسد
آرزومند نگاری به نگاری برسد
یا صاحب الزمان مددی
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
