به خيالم که تو با من يه هميشه آشنايي به خيالم که تو با من ديگه از همه جدايي
من هنوزم نگرانم که تو حرفامو ندوني اين ديگه يه التماسه من ميخوام بياي بموني
من و تو چه بي کسيم، وقتي تکيه مون به باده بد و خوب زندگي، منو دست گريه داره
اي عزيز هم قبيله، با تو از يه سرزمينم تا به فرداي دوباره، با تو هم قسم ترينم
بد و خوبمون يکي، دست تو تو دست من بود خواهش هر نفسم، با تو هم صدا شدن بود
با تو هم قصه دردم، هم صدا تر از هميشه دو تا همخون قديمي، از يه خاکيم و يه ريشه