کنون که صاحب مژگان شوخ و چشم سياهىنگاه دار دلى را که بردهاى به نگاهىمقيم کوى تو تشويش صبح و شام نداردکه در بهشت نه سالى معين است و نه ماهىچو در حضور تو ايمان و کفر راه نداردچه مسجدى چه کُنشتى چه طاعتى چه گناهىمده به دست سپاه فراق ملک دلم رابه شکر آنکه در اقليم حسن بر همه شاهىرواست گر همه عمرش به انتظار سرآيدکسى که جان به ارادت نداده بر سر راهىتسلى دل خود مىدهم به ملک محبتگهى به دانه اشکى گهى به شعله آهى
با سلام و درود
اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل الفرجهم
وبلاگ زيباي داري هميشه سربلند باشيد در كنار عنايت آقا امام زمان عج
خوشحال ميشم به وبلاگ سري بزنيد
سلام بر دلسوخته مولامون ...
خرم آن روز كزين منزل ويران بروم _____ راحت جان طلبم وز پي جانان برومچون صبا با تن بيمار و دل بيطاقت _____ به هواداري آن سرو خرامان برومگرچه دانم كه به جائي نبرد راه غريب _____ من به بوي سر آن زلف پريشان برومبه هواداري او ذره صفت رقصكنان _____ تا لب چشمهء خورشيد درخشان برومدر ره او چو قلم گر به سرم بايد رفت _____ با دل زخمكش و ديدهء گريان برومنذر كردم گر ازين غم بدر آيم روزي _____ تا در ميكده شادان و غزلخوان برومدلم از وحشت زندان سكندر بگرفت _____ رخت بربندم و تا ملك سليمان برومتازيان را غم احوال گرانباران نيست _____ پارسايان مددي تا خوش و آسان برومور چو حافظ نبرم ره ز بيابان بيرون ____ همره كوكبهء آصف دوران بروم