• وبلاگ : منم سرگشته حيرانت اي دوست
  • يادداشت : کنون که صاحب مژگان شوخ و چشم سياهي
  • نظرات : 1 خصوصي ، 4 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    کنون که صاحب مژگان شوخ و چشم سياهى
    نگاه دار دلى را که برده‏اى به نگاهى
    مقيم کوى تو تشويش صبح و شام ندارد
    که در بهشت نه سالى معين است و نه ماهى
    چو در حضور تو ايمان و کفر راه ندارد
    چه مسجدى چه کُنشتى چه طاعتى چه گناهى
    مده به دست سپاه فراق ملک دلم را
    به شکر آنکه در اقليم حسن بر همه شاهى
    رواست گر همه عمرش به انتظار سرآيد
    کسى که جان به ارادت نداده بر سر راهى
    تسلى دل خود مى‏دهم به ملک محبت
    گهى به دانه اشکى گهى به شعله آهى