او پاي ثابت مجالس گناه بود روزي از کوچه اي مي گذشت صداي ناله مردم را شنيده کنجکاو شد يکي از همراهان را فرستاد جوياي علت شود . رفت اما بازنگشت نفر دوم هم همچنين سومي را با تاکيد اينکه زود برگردد فرستاد . برگشت وگفت : خانم ! اين صدا ناله و ماتم بدکاران و گناهکاران است .
زن گناهکار چون وارد خانه شد واعظي در حال موعظه بود و اين آيه را تفسير مي نمود :
إِذا رَأَتْهُمْ مِنْ مَكانٍ بَعيدٍ سَمِعُوا لَها تَغَيُّظاً وَ زَفيراً * وَ إِذا أُلْقُوا مِنْها مَكاناً ضَيِّقاً مُقَرَّنينَ دَعَوْا هُنالِكَ ثُبُوراً (آيات 12 و 13 سوره فرقان )
هنگامى كه اين آتش آنان را از مكانى دور ببيند، صداى وحشتناك و خشم آلودش را كه با نفسزدن شديد همراه است مىشنوند. و هنگامى كه در جاى تنگ و محدودى از آن افكنده شوند در حالى كه در غل و زنجيرند، فرياد واويلاى آنان بلند مىشود!
شعوانه بسيار متاثر گفت : من يک روسياه درگاهم ، اگرتوبه کنم ، حق تعالي توبه مرا قبول مي کند ؟
واعظ گفت : خداي تعالي تو را مي بخشد اگر چه گناه تو مثل شعوانه باشد .
سر به زير انداخت و گفت شعوانه منم و توبه کردم
شعوانه توبه کرد و مشغول عبادت پروردگار شد روزي در بدن خود نگاه کرد ديد را ضعيف و لاغر شده گفت :آه آه !دراين دنيا به اين نحو گداخته شدم نمي دانم در آخرت چگونه خواهم بود در اين حال ندايي شنيد : دل خوش دار و ملازم درگاه ما باش ، تا روز قيامت ببيني حال تو چگونه خواهد بود .
او در اثر توبه راستين خود يکي از اوليا شد ودر مجالس مردم را موعظه مي نمود