سلام
ما هميشه در محضر امام زمان هستيم
آيت الله ناصري مي فمايند که چند تا طلبه مي خواستن محضر امام زمان مشرف بشوند هر سه شنبه مي رفتن از نجف مسجد سهله
شب چهلم يکي از اين طلبه ها که مامور خريد بود به بقيه مي گه شما آروم آروم بريد تا من چايي و قند بخرم خودم رو برسونم به شما
رفت توي يه مغازه اي ديد يک سيدي جلوي در مغازه نشسته بقال هم پشت ميز خيلي محترمانه ايستاده به بقال ميگه فلان قد چايي و فلان اندازه قند بقال خيلي آروم کارها رو انجام مي داده طلبه ناراحت مي شه با ناراحتي بهش ميگه سريع باش دوستام رفتن
سيد از مغازه خارج ميشه ميره بقال به طلبه مي گه کجا مي خواي بري طلبه گفت مسجد سهله شب 40 شده مي خوايم امام زمان رو ببينيم
بقال ميگه کجاي کاري اين سيدي که اينجا بود امام زمان بود
طلبه با عجله ميره دنبال امام
امام آرام راه مي رفت طلبه مي دويد اما به امام نمي رسيد
تا رسيدند به دروازه ي نجف امام برگشت به طلبه گفت شما خودتون رو اصلاح بکنيد ما ميايم پيشتون
حالا ما خودمون رو اصلاح بکنيم امام خودشون ميان
موفق باشيد