شرمنده ام آقاجان
از اینکه گاه گاهی یادت میکنم …شرمنده ام
از اینکه لحظه هایی فراموشت میکنم …شرمنده ام
از اینکه گناه میکنم و باز تو را میخواهم ...شرمنده ام
میدانی بابا !!
امشب دلم طوفانیست و آسمانش نعره هایی رعد و برق نما میزند و باران شدیدی از چشمانم در حال باریدنست ...نمیدانم چرا ؟؟ اما تو میدانی
تو را میخواهم مولاجان تو را میخوام تا آرامم کنی خانه دل خراب شد و ...
شرمنده ام که جسارت میکنم ارباب خوبم
من کجا و تو کجا ...!
اما ...میخواهمت دست خودم نیست میخواهمت
بیـــــــــــــــــــــــــــــــــــــا